شبکه”
کارگردان: سیدنی لومت
فیلمنامهنویس: پَدی چایفسکی
تولید و اکران: 1976
با بازی: پیتر فینچ، ویلیام هولدن، فی داناوِی، و دیگران
شبکه” با نمایی از چهار مانیتور تلویزیونی شروع میشود که اختبار بعدازظهری چهار شبکۀ اصلی و بزرگ را نشان میدهند: شبکههای ABC، CBS، NBC و (شبکۀ غیرواقعی و داستانی) UBS. دوربین همینطور حرکت میکند و چهرۀ هاوارد بیل” (با بازی پیتر فینچ”)، گویندۀ خبر سالخورده و موقر اخبار بعدازظهری شبکۀ UBS را نشان میدهد. صدای راوی به ما میگوید که هاوارد بیل” سابق بر این مقام عالیرتبهای در تلویزیون، مرد باسابقه و بزرگ دنیای خبر، با رتبۀ 16 در رتبهبندی شبکههای تلویزیونی خانوادگی (HUT) و 28 سهم مخاطب (درصد خانوارهایی که در زمان پخش این برنامه به تماشای آن مشغولند)” بوده اما در سالهای اخیر رتبههای او رو به افول گذاشته بود و در حال حاضر مدتی است که اخطاریۀ رسمی را دریافت کرده و این اخطاریه ظرف دو هفته از حالا لازمالاجرا است.
این خبر بد توسط رئیس و دوست قدیمی بیل”، یعنی مکس شوماخر” (با بازی ویلیام هولدن”) شخصاً به اطلاع بیل” میرسد. دو دوست قدیمی بیمحابا و پرهیاهو مست میکنند و به یاد خاطرات روزهای جوانیشان میافتند. وقتی بالاخره و در حالی که شببه نیمه رسیده آرام میشوند، هاوارد بیل” یکباره میگوید: میخوام خودمو بکشم … میخوام مغزم رو بپاشونم تو هوا، درست وسطای اخبار ساعت هفت.” مکس″، که ترجیح میدهد این پیشآگاهی را به عنوان یک شوخی تلقی کند، گفت و شنود زیر را شروع میکند:
مکس: [اینجوری] رتبۀ درست و حسابیای میاری، این رو برات تضمین میکنم. پنجاه تا سهم که رو شاخشه. میتونیم ازش یه سریال درست کنیم: خودکشی هفته، آه، چرا خودمون رو محدود کنیم؟ اعدام هفته!
هاوارد: تروریست هفته.
مکس: خیلی خوشم اومد! خودکشی، ترور، بمبافکنای دیوونه، هیتمنهای مافیایی، تصادف و خرد شدن ماشینا. ساعت مرگ! یک برنامۀ شنبه شب عالی برای تمام اعضای خانواده. ما دیزنی لعنتی رو از صحنۀ روزگار حذف میکنیم.
اما آن طور که بعد معلوم میشود، گویا هاوارد بیل” شوخی نمیکرده است. روز بعد، او در بین اخبار بعدازظهری به اطلاع همۀ مردم میرساند که قصد دارد خودش را بکشد:
خانمها و آقایون، میل دارم در این لحظه به اطلاع شما برسانم که من به دلیل رتبههای پایین، ظرف مدت دو هفته از این برنامه کنار گذاشته خواهم شد. از آنجایی که این برنامه تنها چیزی بوده که در تمام عمرم برایم ارزش داشته، تصمیم گرفتهام خودم را بکشم. من قصد دارم یک هفته بعد از امروز، در همین برنامه مغزم را متلاشی کنم. سهشنبۀ آینده روی این شبکه باشید. مسئولهای روابط عمومی باید هفتۀ پرکاری برای ارتقا دادن به سطح این برنامه داشته باشند. ما حتما به یک رتبۀ عالی برای این برنامه میرسیم – یه سهم پنجاه درصدی، رو شاخشه.
رومهنگارها و عوامل تولید برنامه در شبکۀ UBS مات و مبهوت هستند. مامورهای حفاظت، بیل” را از پشت میز خبر بیرون میکشند. نوعی اختلال و خرابی روی آنتن شبکه ظاهر میشود تا اینکه یک علامت پارازیت موقت” به بینندهها میگوید که: به گیرندههای خود دست نزنید.” رؤسای شبکۀ UBS در حلقۀ خبرنگارهای تهییجشده از رومهها و دیگر رسانهها گرفتار میشوند. شبکههای اصلی کشور ترتیب معمول برنامههای خود را به هم میزنند تا این داغترین خبر را پوشش دهند. فرانک هکت” (با بازی رابرت دووال”)، یکی از قائممقامهای شبکۀ UBS، در اوج خشم و عصبانیت به بیل” میگوید: تو از همین حالا اخراجی.”
هاوارد بیل” تنها کسی نیست که اخیراً رتبه از دست داده است: چندین سال است که کل بخش خبری شبکۀ UBS در حال پول از دست دادن است، و مقامهای اجرایی شبکه در حال طی مراحلی برای تغییر جهت دادن به این روند هستند. دیانا کریستنسن” (با بازی فی داناوی”) مسئول برنامهریزی و برنامهسازی شبکه میشود، و مصمّمانه و قاطعانه به دنبال جایگزین کردن فهرست برنامههای سنتی و قدیمی تلویزیون با برنامههای مبتکرانه و مهیج است. دیانا” بر مبنای این اصل عمل میکند که پیروی از مسائل احساساتی و شورانگیز و صحنهسازی میتواند تعداد بسیار زیادی از بینندهها را پای دستگاههای تلویزیونشان و پای برنامههای شبکۀ UBS بنشاند. او با گروههای حاشیهای ی متعددی در ارتباط مستقیم بوده و هست و قصد دارد از آنها در وقت مقتضی در تلویزیون استفاده کند. او به طور خاص مجذوب و علاقهمند به تکهفیلمی است که گروهی موسوم به ارتش آزادیخواه عام” از یک جریان سرقت از بانک گرفته است که خودشان به عنوان بخشی از برنامههای انقلابیشان مرتکب شدهاند. دیانا کریستنسن” ایدۀ استفاده از چنین عملهای غیرعادی و خیرهکنندهای که باید به طور مرتب برای سرگرمکردن مخاطبان تلویزیون تهیه شوند را این طور برای همکارانش توضیح میدهد:
دیانا: به نظر من ما میتونیم از دل این جریان یه فیلمِ هفتۀ عالی دربیاریم، یا حتی شاید یه سریال … ببینید، ما با دار و دستهای از تندروهای و موذی طرفیم که بهشون میگن ارتش آزادیخواه عام و این ور و اون ور میرن و از خودشون در حال سرقت بانکها فیلم میگیرن. شاید بعدها از خودشون در حال یدن یه وارث، هواپیماربایی بوئینگهای 747، بمبگذاری روی پلها و ترور سفیرها هم فیلم بگیرن. در این صورت ما بخش مربوط به هر هفته رو با اون فیلم اصلی و معتبر شروع میکنیم، چند تا نویسنده استخدام میکنیم تا یه داستانی دربارۀ پشت صحنۀ اون فیلم خاص بنویسن، و برای خودمون یه سریال دست و پا میکنیم…
بوش: یه سریال دربارۀ یه مشت پارتیزان بانک-زن؟
شینگر: میخوایم اسمش رو چی بذاریم – ساعت [پخش برنامۀ] مائه تسه تونگ؟
دیانا: چرا که نه؟ اونا نیروهای ضربتی، نیروهای اجرای عملیات و سوات (سلاحها و تاکتیکهای ویژه) دارن. چرا [اونا رو] چگوارا و اون گروه کوچیکش در نظر نگیریم؟
در این بین، هاوارد بیل” فرصتی به دست میآورد تا خروج موقرانهتری از دورۀ چندینسالۀ خدمتش در شبکۀ UBS داشته باشد. او به شوماخر” قول میدهد چند کلامی بیحاشیه و آرام صحبت کند و بعد برنامهرا به جانشین خودش تحویل دهد. اما، نطقی که او در واقع ایراد میکند، تبدیل به یک بمب خبری دیگر میشود:
عصر بخیر. امروز چهارشنبه، بیست و چهارم سپتامبر، و این آخرین پخش برنامه توسط من است. دیروز، من در همین برنامه اعلام کردم که قصد دارم در ملاء عام دست به خودکشی بزنم، که مسلماً عمل دیوانهواری ست. بسیار خوب، به شما میگویم چه اتفاقی افتاد. من فقط مزخرفاتم ته کشید. [منظورم از] مزخرف تمام دلایلی ست که ما برای زندگی کردن میتراشیم، و اگر نتوانیم هیچ دلیلی از درون خودمان برای خودمان متصور شویم، همیشه با ایدۀ مزخرف خدا” سر و کار داریم … اگر ایدۀ مزخرف خدا” را نمیپسندید، نظرتان راجع به ایدۀ مزخرف انسان چیست؟ انسان یک موجود شریف و اصیل است که میتواند به جهان خودش نظم بدهد. چه کسی به خدا نیاز دارد؟ خوب، اگر کسی هست که میتواند به نقطه نقطۀ مسلخ دیوانهوار دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم نگاه کند و به من بگوید که انسان موجودی شریف و اصیل است، باور کنید، آن مرد پر از مزخرفات است…
عوامل تولید در استودیو آماده میشوند تا یک بار دیگر برنامۀ بیل” را قطع کنند، اما شوماخر” تصمیم میگیرد که به او اجازه دهد حرفهایش را تمام کند: اگر دوست داره اینجوری تمومش کنه، خوب [خودش] همینجوری تموم میشه.” اما، در پایان روز مشخص میشود که نطق طولانی و شدیداللحن بیل” از نظر مخاطب عام یک موفقیت بزرگ بوده است. رتبهبندیها شگفتانگیز هستند و دیانا کریستنسن” به مافوقها و کارمندان زیردستش میگوید که بینندهها خیلی بیشتر از هر گزارش خبری واقعی دیگری دربارۀ رویدادهای مهم جهان، به برونفکنیهای احساسی بیل” علاقهمند هستند. با وجود جهانی غرق در ناآرامی و آشوب – جنگهای طغیانگرانۀ داخلی، فعالیتهای غیرقانونی سازمان سیا، بهای نفت که روز به روز به طرز چشمگیری بالا میرود، بدهیهای فلجکننده، و مشکلات اقتصادی اساسیای که در پیش رو داریم – داستان و خبر اصلی در تمام رسانهها، بیل” و یاوهسراییهایی رک-گویانۀ او است. بیل” احساس واقعی مردم در مورد جهان و یاوهگوییهای هرروزۀ رسانهها را به زبان میآورد. مردم به خاطر وضعیت کشور و جهان آشفته و بیقرار، و از این بابت که به نظر میرسد هیچ کاری از دست هیچ کسی در این مورد برنمیآید، عصبانی هستند. سخنرانی بیل” در مورد مزخرفات” به شکلی مؤثر، خشم و درماندگی فروخوردۀ مردم را بیرون میریزد.
این گویندۀ خبر از-کوره-دررفته دقیقاً متناسب با تعریفی است که دیانا کریستنسن” از برنامهسازی مبتکرانه دارد. دیانا” به هکت” پیشنهاد میدهد که بیل” در همین حالت یاوهسرایی و لفاظیاش به پای ثابت یک برنامۀ خبری روزانه تبدیل شود. مسلماً این کار روال مرسوم پخش خبر را به نوعی سیرک تبدیل میکند، اما از طرف دیگر میتواند میلیونها مخاطب جدید را جذب کند و شبکۀ UBS را هم از وضعیت رکود و س مالیای که گرفتارش شده، درخواهد آورد. دیانا” به هکت” اصرار میکند که این فرصت منحصربهفرد را از دست ندهد:
ما فقط ظرف یک شب بیست، سی میلیون نفر رو به مخاطبامون اضافه کردیم. هاوارد بیل دیشب رفت رو آنتن و چیزی رو گفت که احساس هر آمریکایی بود، اینکه از تمام این مزخرفات خسته شده. … من هاوارد بیل رو به شکل یه پیامبر امروزی میبینم، یه چهرۀ باشکوه مسیحگونه که با حرفهاش علیه ریاکاریها و تزویرهای زمان ما حمله میکنه – یه ساوونارولای*حقیقتگو، از دوشنبه تا جمعه. این رو از من داشته باش فرانک، این میتونه ما رو به اوج برسونه.
* ساوونارولا (1498 – 1452) راهبی از اهالی فلورانس بود که علیه پاپ مواضع تندی گرفت و او را به خاطر انجام کارهای ناشایست مورد نکوهش قرار داد. در نتیجه، پاپ در سال 97 او را تکفیر کرد. یک سال بعد، پس از آنکه او حاضر نشد از عقایدش دست بکشد، به همراه بیست تن از یارانش اعدام و جسدش سوزانده شد. م.
شبکۀ UBS، با وجود مقاومت وکلا و حرفهای های قدیمی و سنتگرای بخش خبر، با برنامۀ جدید هاوارد بیل” به کار خودش ادامه میدهد. بیل” به عنوان پرزرق و برق پیامبر خشمگینی که از تزاویر دوران ما پرده برمیدارد” معرفی و عرضه میشود. دیانا” که به دنبال جذب همکاری مکس شوماخر” است، در گفت و گویی که با او دارد، از استراتژی خودش این طور دفاع میکند: مکس، تلویزیون، تجارت برنامه ست و حتی بخش اخبار هم باید یه کم فن نمایشگری داشته باشه.” وقتی شوماخر” بر تفکیک قاطعانه و اکید اخبار جدی از برنامههای سرگرمی اصرار میکند، دیانا” به او یاد او میآورد که برنامۀ پخش خبر حرفهای روزانۀ خود او هم به هیچ وجه به آن اندازه که وانمود میکند، جدی و معتبر نیست:
من امروز اخبار ساعت شش تو رو نگاه کردم – یه خبرنامۀ زرد واقعیه. تو یک دقیقه و نیم راجع به اون خانومی حرف زدی که توی سنترال پارک دوچرخه سواری میکرده. از اون طرف، کمتر از یک دقیقه رو به خبرای جدی ملی و بینالمللی اختصاص میدادی. تمام خبرهات مربوط به س…س، رسوایی، جنایتهای حیوانی، ورزش، بچههایی با مریضیهای لاعلاج و سگهای گمشده بود. بنابراین فکر نمیکنم بتونم [توی برنامۀ تو] به هیچ دادخواهی و اعتراضی به استانداردهای والای خبرنگاری گوش بدم. تو هم مثل بقیۀ ما ته این چاهی و داری برای جذب مخاطب هر کاری میکنی. تمام حرف من اینه که، اگر قراره زرنگبازی دربیاری، دست کم این کار رو درست انجام بده.
با وجود آنکه موضع شوماخر” همچنان علیه سبک خبرنگاری زرد و جنجالی دیانا” و ایدهتجارت نمایشی او است، اما شدیداً مجذوب او شده است. شوماخر” ازدواج کرده و خیلی از این قائممقام بخش برنامهسازیِ دیوانهوار-پرانرژی مسنتر است، اما دیانا” همیشه به نوعی خاطرخواه او بوده است، و به همین خاطر شوماخر” به خودش اجازه میدهد تا اغوا شود. همینطور که این دو با یکدیگر صمیمیتر میشوند، شوماخر” میگوید: احساس میکنم نونم داره میوفته تو روغن.” دیانا” سرخوشانه جواب میدهد: همینطوره.”
برنامۀ جدید هاوارد بیل” در ابتدا آن چنان که انتظار میرود و مطلوب است، اوج نمیگیرد. این گویندۀ خبر سابق هنوز بیشتر از آن غرق در قالب خبرنگاری سنتی و بحرانی است که بتواند نقش پیامبر دیوانه را خیلی خوب اجرا کند. با این وجود وقتی بیل” دچار یک فروپاشی عصبی میشود، همه چیز به شکلی گسترده برای شبکۀ UBS بهتر میشود. کمکم، بیل”، در حالی که شبها با چشمهای باز دراز میکشد، صداهایی میشنود. حالت یاوهگوییهای شبه-دیوانهوار او آتشافروزتر و تهدیدآمیزتر میشوند. او در پایان هر اجرای برنامۀ خود به حالتی از ضعف و غش نمایشی میافتد. همه مسحور اجرای پرزرق و برق بیل” میشوند و او حالا قادر است جمعیت عظیمی از هواداران را برای خودش به وجود آورد.
شوماخر”، دوست بیل”، از او میخواهد که استعفا دهد و به دنبال راهحلهای حرفهای باشد. او شبکه را به بهرهبرداری از یک مرد بیمار متهم میکند. اما شوماخر” اخراج میشود و موقعیت بیل” قاطعانهتر از قبل به عنوان پیامبر دیوانۀ امواج رادیو تلویزیونی” تثبیت میشود. او یک سری سخنرانیهای قابل توجه را شروع میکند. اولین شاهکار او فراخوانی برای بینندهها است که از آنها میخواهد خشم فروخوردۀ خودشان را به یک شیوۀ محسوس و ملموس ابراز کنند. او بعد از آنکه اقتصاد رو به سقوط، نرخ تهدیدآمیز بیکاری، خشونت روزافزون، مخاطرات زیستمحیطی و دیگر نشانههای آرامشبرهمزنندۀ زوال و نابودی را به بینندههای تلویزیونی یادآور میشود، به آنها میگوید: پس ازتون میخوام که همین حالا بلند شوید. از همۀ شما میخوام که از روی صندلیهاتون بلند شوید. ازتون میخوام که همین حالا بلند شوید و به سمت پنجره بروید، بازش کنید و هر چه در سر دارید را بیرون بریزید، و فریاد بکشید که دیوانۀ دیوانهام، و دیگر نمیخواهم این را تحمل کنم!”
فراخوان بیل” به طرز گستردهای موفقیتآمیز است. دیانا” که از طریق تلفن در تماس با ایستگاههای وابسته است، میشنود که مردم سراسر کشور در حال فریاد زدن از دریچۀ پنجرههای خود هستند و جملۀ من دیوانۀ دیوانهام و دیگر نمیخواهم این را تحمل کنم!” را تکرار میکنند. سیل تماسها و تلگرامها جاری میشود – که تماماً در حمایت مشتاقانه از شاهکار دیوانهوار بیل” است. رتبهبندیها به سرعت بالا میروند؛ استراتژی برنامهسازی دیانا” به وضوح جواب میدهد. او با شادی فریاد میزند: حرومزاده، زدیم به معدن طلا!” طی هفتههای آینده، ساعت پخش برنامۀ مائو تسه تونگ او هم اوج میگیرد. فعالهای یای که در برنامه حاضر میشوند تبدیل به ستارههای سرگرمکننده میشوند. سخنوریهای انقلابی و فعالیتهای ضد-تشکیلاتی خیرهکننده موج عظیمی از مخاطبین را به خود جذب میکنند و پول خوبی نصیب شرکت میکنند.
مالکیت UBS تحت اختیار شرکت ارتباطات آمریکا است. هکت” در جلسهای در اتاق کنفرانس شرکت ارتباطات آمریکا (CCA) با غرور و افتخار گزارش سالانۀ خود را به مقامات ارشد اجرایی و هیئت مدیره ارائه میدهد و از مشاهدۀ افزایشی در عواید برنامهسازی در ابتدا برنامهریزی شده به مبلغ بیست و یک میلیون دلار به واسطۀ موفقیت شگفتانگیز برنامۀ هاوارد بیل” ابراز خوشحالی میکند. آرتور جنسن” (با بازی ند بیتی”)، مدیر و رئیس هیئتمدیرۀ شرکت ارتباطات آمریکا، از کار عالی و موفق هکت” بشاش و خرسند تعریف میکند.
بیل”، به خاطر موفقیت شگفتانگیزش، اجازۀ گفتن هر چیزی که به ذهنش میرسد را دارد. حالا، مادامی که رتبهبندیها و عواید در همین سطح بالا باقی بمانند، مدیران اجرایی، اهمیتی به اتفاقاتی که روی آنتن میافتد، نمیدهند. حتی وقتی بیل” جریان کلّ سازمان تولید برنامههای تلویزیونی را به دست خودش میگیرد هم کسی مزاحم او نمیشود. بنابراین، بیل” میتواند روی امواج رادیو و تلویزیون به مردم سرتاسر کشور بگوید که اگر واقعا میخواهند معنای حقیقی و درستی از وضعیت و زندگیشان را درک کنند، باید دستگاههای تلویزیونشان را خاموش کنند:
این شرکت حالا در دستان CCA، شرکت ارتباطات آمریکا ست. و وقتی دوازدهمین شرکت بزرگ در سرتاسر دنیا، مهیبترین و لعنتیترین قدرت تبلیغاتی در کل این جهان بیخدا را در دست داشته باشد، چه کسی میداند چه چرندیاتی به اسم حقیقت در این شبکه پخش میشوند و بر سر زبانها میافتند. بنابراین، به من گوش دهید! تلویزیون حقیقت نیست. تلویزیون یک پارک سرگرمی لعنتی است. تلویزیون یک سیرک است. پس دستگاههای تلویزیونتان را خاموش کنید. آنها را خاموش کنید و از آنها دور شوید!
البته، اتفاقی که میافتد برعکس است؛ بینندههای میلیونی جدیدی به این شبکه میپیوندند. واقعاً هیچ اهمیتی ندارد که بیل” چه میگوید، مردم عاشق رفتار و عملکرد شورانگیز و نمایشی او هستند. لفاظی ضد-تلویزیونی او، برنامۀ ایدهآل تلویزیونی است؛ مدیران اجرایی شبکه با حالتی از شور و سرمستی صحبت میکنند. مدیر UBS، در جلسۀ سالانۀ پیمان شرکتهای وابستۀ UBS، دیانا کریستنسن” را با عنوان زن زیبا و باهوش پشت صحنۀ برنامۀ هاوارد بیل” معرفی میکند که با تشویق رعدآسای مدعوین همراه است. دیانا کریستنسن” میگوید: ما برنامۀ شمارۀ یک تلویزیون رو داریم. و در اجلاس سال آیندۀ شرکتهای وابسته، من همینجا ایستادهام و به شما میگویم که پنج برنامۀ برتر تلویزیون در اختیار ماست. سال گذشته، ما شبکۀ شمارۀ چهار بودیم. سال بعد، شمارۀ یک خواهیم بود.”
اما در حالی که جشن به اوج خود رسیده است، هاوارد بیل” مدتی است که سخنرانی بعدی خودش را شروع کرده است، یک نطق طولانی و شدیداللحن فتنهانگیز در مورد عربهای غنی-از-نفتی که در حال خریدن شبکه هستند. مذاکرات بین شرکت ارتباطات آمریکا و سرمایهگذارهای عرب درواقع جریان عادی خود را طی میکند، و بیل” نوعی وظیفۀ میهنپرستانه برای نقش بر آب کردن هر قراردادی از این قبیل را در خود احساس میکند. از آنجا که تلویزیون به عنوان یک ابزار ارتباطی بسیار مهم، متعلق به تمام مردم آمریکا است، نباید در نهایت کنترل آن به دست اجنبیهای غیرقابلاطمینان بیفتد. او بر این عقیده است که کنترل تلویزیون آمریکا به دست بیگانهها، تهدیدی برای دموکراسی آمریکایی به شمار میرود. بیل” به بینندههای خود اصرار میکند تا با به راه انداختن سیل تماسهای تلفنی و تلگرامهای خود به کاخ سفید، نسبت به این مانور شرکتی به دولت اعتراض کنند: من از شما میخواهم تا از صندلیهای خودتان بلند شوید و پای تلفن بروید، سوار ماشینهایتان شوید، به ادارات اتحادیۀ غربی در شهر بروید. من از شما میخواهم تا به کاخ سفید تلگرام بزنید. من میخواهم CCA همین حالا جریان این قرارداد را متوقف کند!”
هکت”، که به او خبر دادهاند پای یکی از مانیتورهای تلویزیونی حاضر شود، لحظه به لحظه از چیزهایی که میشنود بیشتر احساس خطر میکند. بیل” با دخالت و تداخل ایجاد کردن در قراردادهای سطح بالای شرکت، به وضوح از خطی که تا مرز آن مجاز به عمل کردن است، کرده است: او در واقع با حقوق و امتیازهای ویژۀ نظام سرمایهداری شرکتی بازی میکند. بیل” به همراه هکت” برای حاضر شدن در دفتر جنسن” بزرگ و قدرتمند احضار میشوند. بالاترین مقام شرکت ارتباطات آمریکایی، بیل” را به یک اتاق کنفرانس تاریک میبرد و با صدایی رعدآسا بر سر این پیامبر مات و مبهوت فریاد میزند:
تو تا حالا با قدرتهای ازلی طبیعت بازی کردی آقای بیل، و من این رو تحمل نمیکنم، روشنه؟ تو روی اون صفحۀ بیست و یک اینچی مسخرهت ظاهر میشی و دربارۀ آمریکا و دموکراسی زوزه میکشی. هیچ آمریکاییای وجود نداره. هیچ دموکراسیای وجود نداره. فقط آیبیام هست، و آیتیتی، و ایتی و تی، و دوپونت، داو، یونیون کارباید، و اکسون*. اینا ملتهای دنیای امروزن!
* IBM: شرکت ماشینآلات تجاری بینالمللی؛ ITT: شرکت تلگراف و تلفن بینالمللی؛ AT & T: بزرگترین شرکت مخابرات تلفن ثابت در دالاس تگزاس؛ DuPont: شرکت صنایع شیمیایی آمریکا؛ Dow: شرکت تولیدات شیمایی آمریکا؛ Union Carbide: شرکت تولیدات شیمیایی و شرکت تابعۀ شرکت Dow؛ Exxon: شرکت نفت و گاز آمریکا.
درباره این سایت